مادرانه با فریاد
دختر نازم می ترسم می ترسم از اینکه نفری به عمد یا غیر عمد به شما آسیب برسونه . هنوز اون تجربه تلخ خانه بازی از ذهنم پاک نشده هنوز جای گاز گرفتگی اون دختره در خانه بازی پاک نشده . هنوز هم از اون روز متنفرم که دیدم دختری وحشیانه لپت رو بین دندوناش مث یه نکه گوشت می جوید و می کشید . عزیز دلم چطور می توونم اجازه بدهم کسی به شما آسیب برسونه . خیلی وقتا کلافه ام کردی بی خوابم کردی نق نق کردی اما خوشحالم که تا به حال یه اوف هم بهت نگفتم . امشب تولد بابا رو گرفته بودیم از اول شب نگرانت بودم مرتب به بچه ها تذکر می دادم که توی اتاق بازی کنید . مشغول صحبت بودیم شما هم سر بر دامنم دراز کشیده بودی و بچه ها رو نگاه می کردی که یه دفعه جیغت ...
نویسنده :
مامان طلا
1:06